JavaScript must be enabled in order for you to see "WP Copy Data Protect" effect. However, it seems JavaScript is either disabled or not supported by your browser. To see full result of "WP Copy Data Protector", enable JavaScript by changing your browser options, then try again.

رفتار جنسی بهنجار، رفتاری است که موجبات لذت فرد و شریک جنسی اش را فراهم می آورد، و شامل تحریک اعضای جنسی، همراه با مقاربت است، احساس نامتناسب گناه یا اضطراب درآن وجود ندارد، و از سراجبار نیست. تمایلات جنسی، درونی ترین احساسات و عمیق ترین آرزوهای قلبی انسان ها در معنا بخشیدن به یک رابطه است  و چنان با کل شخصیت آنها درآمیخته، که صحبت از تمایلات جنسی به عنوان پدیده ای مستقل غیر ممکن است. خاستگاه ها و عوامل تعیین کننده جهت گیری جنسی، همانند سایر رفتارهای انسان، ماهیتی پیچیده ومتغیر دارد، نظیر عوامل فیزیولوژی، روان شناختی، فرهنگی، روابط فرد با دیگران، و تجارب رشدی درطول دوران زندگی. این تمایلات دربرگیرنده ادراک مردانگی یا زنانگی، افکارو تخیلات خصوصی و رفتار است. برای فرد بهنجار معمولی، جذابیت برای فردی دیگر، وعشق و اشتیاق حاصل از آن، عمیقا” با احساسات شادی ارتباط دارد. درک اجتماعی از تعریف رفتار جنسی بهنجار، ثابت نیست و از دوره ای تا دوره ای دیگرمتفاوت بوده و بازتاب اخلاق فرهنگی دوران مربوطه است.

رفتار جنسی: تحول

تحول جنسی، فرایندی است که با شکل گیری و همجوشی اسپرماتوزوئید و اوول در رحم مادر آغاز می گردد. اما آنچه در زندگی درون رحمی به چشم می خورد، بیشتراز زمینه های زیستی نشآت می گیرد و به محض این که، چه قبل از تولد، چه بعد از تولد، جنسیت جنین مشخص شد، نمی توان به تحول، بیرون از تاثیر عوامل روانی – اجتماعی نگاه کرد. آنچه از این لحظه قبل- بعد از تولد، آغاز می گردد، در طول تمامی دوره های تحول تا مرگ، ازکلیت تحول آدمی، غیرقابل تفکیک است. تمایز یافتگی جنسی از همجوشی سلول های نر و ماده آغاز می گردد و این امر وضعیت جسمانی و روانشناختی خاص افراد را بر اساس مذکر یا مونث بودن مشخص می سازد. هنگامی که 23 کروموزوم اسپرم با 23 کروموزوم سلول تخم ترکیب می شوند، الگوی 46 کروموزومی شکل می گیرد. این الگو، کروموزوم جنسی X یا Y را از مرد، و کروموزوم جنسی X را از زن می گیرد. بنابراین در شرایط عادی، الگوی 46 کروموزومی XX بیانگر جنسیت مونث بودن، و الگوی 46 کروموزومی XY بیانگر جنسیت مذکر بودن است. نکته مهم این جاست که علاوه بر ساختارهای جنسی تناسلی بیرونی، نقش ساختارهای درونی و مغز، قابل انکار نیست، و در این فرایند تاثیر هورمون ها، اساسی است(مسترز[1]، جانسون[2] و کولودنی[3]، 1995، برگ[4]، 2001، 1381).

رفتارها و تمایلات جنسی در کودکی

نوزادان با دست یابی به هماهنگی های حرکتی، گاه اندام های تناسلی خود را لمس می کنند که هم ممکن است به نوعی مانند کاوش دیگر قسمت های بدن تلقی شود، و هم دارای مولفه های جنسیتی. در دو سالگی، کودکان کنجکاوی زیادی درمورد اعضای بدن خود دارند و اغلب به این امر پی می برند که تحریک اندام تناسلی لذت بخش است، و بازی های آن ها جنبه بازی جنسی به خود می گیرد (البته کودکان برچسب جنسی نمی زنند) گرچه به تحریک آلت تناسلی حساس و آگاه هستند. از حدود چهار سالگی ممکن است پرسش های کودکان درمورد چگونگی تولد، آغاز شود. آن ها اغلب دارای عقاید مبهم و افسانه ای در باره مسائل جنسی هستند. در ورود به کودکستان، فرصت ارتباط با همسالان را درمحیطی ساخت یافته تر به دست می آورند که این امر می تواند به کاهش فراوانی بازی های جنسی یاری رساند(گولومبوک . فیوش، 1383، مسترز، جانسون وکولودنی، 1995). درسن مدرسه کودکان تقریبا” تفاوت های تشریحی اصلی بین دو جنس را کسب می کنند. نیز نوع واکنش والدین در مورد برهنگی در منزل، حمام، و … برآگاهی های کودکان موثر است. مهم ترین نکته، درک سطح تحول کودک و آموزش و واکنش متناسب با سن کودک است در عین اینکه والدین با توجه به همین امرمی توانند محدودیت ها و شرایط فرهنگی را به فضای تحول کودک وارد کنند(وستایمر و لوپاتر، 2005؛ مسترز، جانسون و کولودنی، 1995؛ برگ 1381، 2001، ماسن[5] و همکاران، 1368).

عوامل روانی – جنسی

       تمایلات جنسی هر شخص، بستگی به چهار عامل روانی  – جنسی پیوسته به هم دارد:

  1. جنسیت فرد[6]: جنسیت، به الگوی خصوصیات جنسی زیستی؛ کروموزوم ها، دستگاه تناسلی خارجی، دستگاه تناسلی داخلی، ترکیب هورمونی، غدد جنسی، و خصوصیات جنسی ثانویه اطلاق می شود که در رشد طبیعی، این خصوصیات، الگویی منسجم به وجود می آورند، به طوری که شخص در مورد جنسیت خود، تردیدی ندارد.
  2. هویت جنسی[7]: فرد به طور مشخص خود را زن یا مرد می داند و احساس زنانگی یا مردانگی دارد. تقریبا” هر کودکی تا سن 2 تا 3 سالگی، اعتقاد محکمی در مورد مونث یا مذکر بودن خود پیدا می کند، با این حال، حتی اگر رشد جنسی طبیعی باشد، حس زنانگی و مردانگی فرد هنوز کامل نیست و باید رشد یابد. به عقیده رابرت استولر[8]” هویت جنسی به طور ضمنی به معنای وجوه روانشناختی رفتار مرتبط با نرینگی یا مادینگی است”.
  3. گرایش جنسی[9] : گرایش جنسی توصیف کننده موضوع یا هدف تکانه های جنسی فرد است و بر سه قسم است: دگر جنس خواه (جنس مخالف)، همجنس گرا(جنس موافق)، دو جنس گرا(هر دو جنس).
  4. رفتار جنسی: قشرمخ، هم در کنترل تکانه های جنسی و هم در پردازش محرک های جنسی، دخالت دارد. طی مطالعات انجام شده بر روی مردان جوان، مناطقی که مشخص شد در حین تحریک جنسی فعالیت بیشتری دارند، عبارتند از: قشر حدقه ای- پیشانی(اربیتوفرونتال) که درهیجانات نقش دارند، قشرحلقوی(سینگولیت) قدامی که در کنترل هورمون و انگیختگی جنسی دخالت دارند و هسته دم دار راست که در بروز یا عدم بروز فعالیت جنسی به دنبال انگیختگی جنسی، نقش دارند. دستگاه لیمبیک مستقیما” در عناصر کارکرد جنسی تاثیر گذار است. بخش هایی از مغز زنان که توسط هیجانات ترس یا اضطراب فعال می شوند، درهنگام تجربه ارگاسم، به نحو محسوسی آرام و بدون فعالیت هستند. نواحی ساقه مغزبر روی رفلکس های جنسی نخاع، کنترل مهاری و تحریکی دارند.

پاسخ جنسی، یک تجربه روانی – فیزیولوژیک واقعی است[10]. انگیختگی[11]هم با محرک های روانشناختی ایجاد می شود، هم با محرک های جسمی؛ میزان تنش هم از لحاظ فیزیولوژیک تجربه می شود و هم از لحاظ هیجانی؛ و با ارگاسم به طور طبیعی، ادراک ذهنی اوج واکنش جسمی و تخلیه پدید می آید. رشد روانی – جنسی، نگرش های روانشناختی نسبت به تمایلات جنسی، و نگرش به شریک جنسی، به طور مستقیم با فیزیولوژی پاسخ جنسی انسان ارتباط دارند و برآن تاثیر می گذارند. مرد و زن طبیعی، در مقابل تحریک جنسی، یک رشته واکنش های فیزیولوژیک نشان می دهند. ویلیام مسترز[12] و ویرجینیا جانسون[13] در نخستین توصیف مفصل این پاسخ ها، مشاهده کرده اند که این فرایند فیزیولوژیک شامل افزایش احتقان عروقی و میوتونی(تورم[14]) وسپس درنتیجه ارگاسم، کاهش فعالیت عروقی وتون عضلانی( فروخوابیدگی[15]) بوجود می آیند.

یک چرخه پاسخ جنسی زن و مرد شامل مراحل ذیل می باشد:

میل جنسی[16]/  برانگیختگی[17] / اوج لذت جنسی(اورگاسم)[18]/ فرونشینی[19]

رفتار جنسی در نوجوانی

 بلوغ  ناگهان به وقوع نمی پیوندد و فرایند نمو یافتگی در بلوغ، بین یک تا شش سال طول می کشد. این امرتابع تغییرات هورمونی است که پیش از تولد برنامه ریزی شده است. ابتدا تصور براین بود که زنان صرفا” هورمون های زنانه و مردان فقط هورمون های جنسی مردانه ایجاد می کنند، اما باید توجه داشت که هورمون های هر دو جنس در مرد و زن وجود دارد و تفاوت های هورمونی ناشی از نسبت موجود میان هورمون های زنانه و مردانه است. هر چه به بلوغ نزدیک تر می شویم، نسبت سطح استروژن به تستوسترون در دخترها زیاد، و در پسر ها کم می شود. رشد جسمانی در دوران بلوغ و نوجوانی به طور کلی پیشرفت منظم دارد. در افرادی که در دوران پیش نوجوانی هستند و رشد استخوان بندی پیشرفته ای دارند، احتمالا” جهش نموی وبلوغ جنسی زودتر از بقیه است(ماسن و همکاران، 1368).

غالبا” از پایان نوجوانی تا پیری، “دوره بزرگسالی” نامیده می شود، اما همین دوره را نیز به دوره های کوچکترتقسیم بندی کرده، و تحت عنوان اوایل، اواسط و اواخر بزرگسالی یاد می کنند. به لحاظ مفهومی نیز، از بزرگسال جوان ( تقریبا” بین 40-20 سال)، بزرگسال میان سال (تقریبا” بین 65-40 سال) و بزرگسال سالخورده( تقریبا” از 65 سال به بعد) یاد می شود(ر.ک. منصور، 1379 و مسترز، جانسون و کولودنی، 1995). در هر دوره چگونگی احساس و اندیشه بزرگسال در مورد زندگی، دچار تغییرات می شود. یکی از این تغییرات در بر گیرنده حس درونی از خود در رابطه با دیگران است. دومین تغییر به نسبت ایمنی در برابر خطری است که بزرگسال در زندگی خود احساس می کند، سومین تغییر، به ادراک بزرگسال از زمان، باز می گردد: آیا زمان در اختیار دارد یا احساس می کند به سرعت در حال پایان است، و آخرین تغییر نیز در بر گیرنده محتوای احساس بزرگسال از رکود یا سرزندگی است.

الف. اوایل بزرگسالی( تقریبا” بین 40-20 سال)

  ازویژگی مهم این دوره، می توان به تمرکز انرژی فرد، جهت دستاوردهای بیرونی دانست، مانند تحصیلات، انتخاب شغل، ازدواج، دستیابی به نوع سبک زندگی، توجه به واقعیت ها، مسئولیت پذیری در روابط شخصی و خانوادگی. در آغاز این دوره، جوان نسبت به توانمندی ها، قابلیت های جنسی و مهارت های فردی خود در عشق ورزیدن نگران است، ممکن است هنوز برخی از تعارض های نوجوانی وجود داشته باشد، با این حال، به لحاظ جنسی بزرگسال فعال است. مارتین(1983) بر این باور است که وجود آزادی های جنسی در غرب، آزادی انتخاب را برای تاهل یا زندگی مجردی سبب شده است البته گاهی هم تنیدگی و یاس و تعارض و یا رضایتمندی منجر شده است؛ چه همانطور که تجارب را گسترش می دهد، رنج ها، دردها، و خطاهای مربوط به این تجارب را نیز گسترش می دهد و آسیب ها را نیز متنوع می سازد. تجارب جنسی در این دوره، اغلب گرم، هیجان انگیز و ارضاء کننده است، البته با گذشت زمان، هیجان انگیزی روابط جنسی کاهش می یابد و ورود فرزندان نیز بخشی از محدودیت های جنسی و کاهش اوقات خصوصی زن و شوهرها را در بر خواهد داشت. لذت جنسی در این برهه، از بین نمی رود اما در کنار سایر فعالیت ها و مسئولیت ها، به نوعی تعادل نزدیک می شود. در این دوره، افراد نیازمند آن هستند که راجع به آینده شان تصمیم بگیرند و طرح آینده خود را اگر مشخص نکرده اند، تعیین کنند و در پی کسب دستاوردهای اجتماعی، شغلی،  خانوادگی برآیند(وستایمر و لوپاتر، 2005، مسترز، جانسون و کولودنی، 1995؛ وبرک، 1382، 2001).

ب. اواسط بزرگسالی(تقریبا” بین 65-40 سال)

بعد از 40 سالگی، دوره میانسالی آغاز می شود و آرام آرام این مساله برای آدمی مطرح می شود که زمان اندک است و انرژی جوانی دور می شود، بازگشتی ندارد، و برای  نخستین بار، با فنا پذیری خویشتن مواجه می گردد. در چنین چشم اندازی، آیا می توان از بحران سخن گفت؟  بحران میانسالی، هنگامی بر روان فرد میانسال می آویزد که در دوره قبل به دستاوردهای لازمه، دست نیافته است. ازمنظر جنسی، مردان تاخیر در برانگیختگی جنسی، مشکلات نعوظی، و محدود شدن رفتار آمیزشی را شامل می شود. برای زنان این دوره، با تلخی و شیرینی همراه است. فرزندان به استقلال نسبی می رسند، اما مادر در پی ایجاد فرصت هایی برای هدایت مجدد انرژی ها و استعدادهای خود است. ترک خانه توسط فرزندان، نشانی از آشیانه خالی است که ممکن است منجر به افسردگی فرد شود، چنین احساساتی ممکن است با دوران یائسگی هم، همراه باشد و باعث تشدید احساسات منفی آنها شود. زنان بسته به شرایط شان، تجربه های متفاوتی از این دوران دارند، زنانی که شاغل هستند، یا طلاق گرفته اند، خانه دار هستند، و یا مجرد اند، هر کدام به شکل متفاوتی این دوره را تجربه می کنند. مردان در دهه های 20 تا 40 سالگی، فعالیت های جنسی را لذتبخش می دانند، در حالیکه زنان بر اثر شرایط فرهنگی و اجتماعی، حتی از غیرفعال بودن جنسی خود آگاه نمی شوند. وجود مسئولیت های زناشویی، باعث می شود که زنان، تازه از میانسالی، به خودکشفی جنسی برسند و ارگاسم را بهتر تجربه کنند. ازدواج های توام با تعارض ها، تا میانسالی که پیش می رود، کاهش روابط جنسی را به همراه دارد. با بالا رفتن سن، از قدرت باروری زنان کاسته می شود، نظم چرخه های قاعدگی به هم می ریزد و زنان بسوی یائسگی نزدیک می شوند. این امر در بر گیرنده نشانه هایی مانند گرگرفتگی، تغییرات هورمونی استروژن و به تبع آن از بین رفتن حالت ارتجاعی بافت و گاه تجربه آمیزش دردناک می شود. برخی اعتقاد دارند که یائسگی در بر گیرنده مشکلات روانشناختی خاص است، برخی دیگر معتقدند در این امر اغراق شده و الگوهای رفتاری خانم ها، تداوم همان شخصیت قبل از یائسگی و الگوهای زندگی کلی آن ها است. البته اشاراتی در مورد کاهش علاقه جنسی و نیز پاسخ دهی ارگاسمی در زنان شده است؛ گرچه این امر در همه تحقیقات تائید نشده و گاه حتی از افزایش علاقه جنسی در این دوران یاد شده است(مسترز و جانسون، 1970؛ مسترز، جانسون و کولودنی، 1995؛ و مسترز و جانسون، 1377).

ج. اواخر بزرگسالی( تقریبا” از 65 سال به بعد)

در این دوره، نیاز روانشناختی به نزدیکی، و کسب لذت از بین نمی رود، ضمنا” نمی توان گفت که به لحاظ زیست شناختی اتفاقی افتاده تا کنش وری جنسی به ناگهان متوقف شود(کانتور، 1991). صرف پیر شدن به تنهایی زداینده علاقه جنسی در زنان نمی باشد، اما شاهد تغییراتی در چرخه پاسخ جنسی زنان بعد از یائسگی هستیم، گرچه این تغییرات ناگهانی نبوده و در همه افراد هم همسان نیست. تهییج جنسی، با گستردگی کمتر از قبل رخ می دهد گر چه این تغییرات بر احساس ها و کنش وری جنسی بی تاثیراست. شاید در چرخه پاسخ جنسی، درمرحله فلات، شاهد تنش عضلانی کمتر، به دلیل کاهش معمول قدرت ماهیچه ای باشیم؛ شاید دلیل کاهش شدت ارگاسم نیز، کاهش قدرت عضلانی و ماهیچه ای باشد. به نظر می رسد پاسخ کلیتوریس تغییر عمده ای ندارد، اما کارکرد مهبلی به صورت کاهش حالت ارتجاعی و لیز شدن مهبل( به دلیل کاهش خون مهبلی)خود را نشان می دهد که گاه این امررا با تجویز استروژن و یا لیزکننده های مصنوعی درمان می کنند. از طرف دیگر، عده ای معتقدند زنان یائسه ای که به لحاظ جنسی فعال هستند، در مقایسه با نافعال ها، کوچک شدگی مهبلی کم تری نشان می دهند. شاید وجود این فعالیت ها نوعی حفاظ در برابر تغییرات فیزیولوژیک ناشی از پیری و مسائل جنسی باشد(مسترز و جانسون، 1966، و 1977).

الگوهای رفتار جنسی مردان در این دوره با زنان متفاوت است. به لحاظ باروری، مردان دارای مرز مشخص نیستند و با اینکه تولید اسپرم پس از 40 سالگی کاهش می یابد، اما تا 70-80 سالگی تولید آن ادامه دارد و با کاهش تدریجی تستوسترون، افت عمده ای در سطح هورمون جنسی اتفاق نمی افتد. گاه از نوعی یائسگی مردان یاد می کنند که در 5درصد مردان بالای 60 سال رخ می دهد. هر چند که به معنای عام نمی توان نام یائسه بر آن گذاشت، دارای نشانه های خستگی، ضعف، اشتهای کم، میل جنسی پایین، و ناتوانی در تمرکزمی باشند. گاهی این نشانه ها را به پایین بودن سطح تستوسترون نسبت می دهند که با تزریق تستوسترون بازگشت می کند.

     سهیلا سنبلی/ کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی

منابع

  1. انجمن روانپزشکی آمریکا(1397). راهنماي تشخیصی و آماري اختلالهاي روانی، ترجمه: دکتر فـرزین رضـاعی و همکـاران،انتشارات ارجمند
  2. سادوك، ویرجینیا، سادوك، بنجامین(1394)، خلاصه روان پزشکی، ترجمۀ: دکتر فرزین رضاعی، تهران، انتشارات ارجمند، جلد دوم.
  3. پروفسور رسول روشن و همکاران(1386)، تشخیص و درمان اختلالات جنسی از نظر روانشناختی، نشر البرز.
  4. دکتر بهنام اوحدی(1384)، تمایلات و رفتارهای جنسی انسان، انتشارات صادق هدایت.
  5. دکتر شایسته جهانفر وهمکاران(1380)، درسنامه اختلالات جنسی، نشر سالمی.

1 Masters, W.H

2 Johnson, V.E.

3 Kolodny

4 Berk,L.E.

5 Mussen, P.H.

6 sexual identity

7 gender identity

8 Robert Stoller

9 sexual orientation

10 True Psychophysiological Experience

11 arousal

12William Masters

13 Virginia  Johnson

14 tumescence

15 detumescence

16 Desire

17 Excitement

18 Orgasm

19 Resolution

Rate this post

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.