هدف: این پژوهش پیشبینی کمالگرایی بر مبنای شیوههای فرزندپروری و ویژگیهای شخصیتی در دانش آموزان دبیرستان متوسطه شهر تهران بوده است.
روش: جامعه پژوهش عبارتند از کلیه دانش آموزان دبیرستان منطقه15 تهران با استفاده از روش نمونهگیری در دسترس چهار دبیرستان به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه کمالگرایی اهواز، شیوه فرزندپروری بامریند و ویژگیهای شخصیتی نئو (NEO-60) بودند. برای تحلیل داده ها ضریب همبستگی و روش رگرسیون چند متغیری استفاده شد.
یافتهها: نتایج نشان داد بین کمال گرایی و خرده مقیاسهای ویژگیهای شخصیتی توافقپذیری (26/0- r=)، وظیفهشناسی (26/0- r=) رابطه معکوس و روانرنجورگرایی (47/0r=) رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. ویژگیهای شخصیتی 23 درصد از تغییرات متغیر کمالگرایی را پیش بینی میکند.
نتیجه گیری: بین کمالگرایی و خرده مقیاسهای ویژگیهای شخصیتی توافقپذیری وظیفهشناسی رابطه منفی و روانرنجورگرایی رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. ولی بین کمالگرایی و برونگرایی و گشودگی رابطه معنادار وجود ندارد. همچنین متغیر شیوه فرزند پروری و ویژگیهای شخصیتی و خرده مقیاسهای آن (بهجز روانرنجورگرایی) قادر به پیشبینی کمالگرایی نمیباشند.
واژههای کلیدی: کمالگرایی، شیوههای فرزندپروری، ویژگیهای شخصیتی. دانش آموزان
مقدمه
با توجه به نقش و اهمیت کمالگرایی در زندگی نوجوانان، شناسایی این ویژگی شخصیتی (کمالگرایی) ضروری به نظر میرسد.سازه کمالگرایی در گذشته مورد توجه نظریه پردازان بزرگی همچون فروید ، آدلر و مازلو بوده است (بهپژوه و دولتی، 1386؛ به نقل از ساداتی و همکاران،1387) و در دهههای اخیر نیز مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و هر کدام به فراخود دیدگاه خود تعریف متفاوتی از آن ارائه دادهاند. با این حال اکثر پژوهشگران، بر این امر که معیارهای بلند مرتبه برای عملکرد، مفهوم و محور کمالگرایی است، توافق دارند. هورنای (1950)، کمالگرایی را شیوهای از زندگی میداند که افراد برای رهایی از اضطراب اساسی آن را به کار میبندند و کمالگرایی را گرایش روان رنجورانه به بیعیب و نقص بودن، کوچکترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامدهای شوم داشتن، تعریف میکند.
کمالگرایی یک سازه شخصیتی است و با ویژگیهایی همچون تلاش برای کامل و بینقص بودن و تعیین معیارهای بسیار عالی و افراطی در عملکرد همراه با گرایش به ارزیابی انتقادی رفتار مشخص میشود ( استوبرو اوتو ، 2006؛ اسلنی، اشبی و تریپی ، 1995؛ فروست، مارتین، لهارت و روزنبلت ، 1990؛ هویت و فلت ، 1991الف ،1991ب). همچنین میتواند تمام جنبههای زندگی فرد را در بربگیرد و زمینهساز شکلگیری باورهای ناکارآمد بشود ( فراست، لهارت و روزنبلت، 1991) بنابراین افرادی که در یک جنبه از زندگی کمالگرا هستند معمولا گرایش دارند تا در جنبههای دیگر زندگی هم کمالگرا باشند. ( فلت، ساتزکی و هویت ، 1995؛ نقل از بریور، 2001).رویکردهای متفاوت در مورد کمالگرایی، آن را سازهای یک بعدی ( برنز ، 1980) یا چند بعدی ( هویت و فلت، 1991 الف، 1991 ب) معرفی کردهاند.
گرچه مفهوم کمالگرایی به طور گسترده توجه روانشناسان را به خود جلب کرده است، اما هنوز به عنوان پدیدهای تقریبا ناشناخته و ناسازگار تعریف شده است. سازه کمالگرایی میتواند به صورتهای بهنجار و نابهنجار ( هماچک ، 1978)، مثبت و منفی ( فروست و همکاران، 1990؛ تری شورت و همکاران، 1995؛ فلت و هویت ، 2002، 2005، 2006؛ هایس و پراپاویس ، 2003) یا روان رنجورانه ( هماچک، 1978) و کژکنش (فروست و همکاران، 1990) میباشد.
بر اساس نتایج تحقیق سویننس و همکاران (2005) والدین کمالگرایی خود را در سبکهای فرزند پروریشان به نمایش میگذارند. از اینرو بامریند معروفترین سبکهای فرزندپروری خانواده را ارائه داده است. او سبکهای فرزندپروری را شامل سه سبک اقتداری، آمرانه (استبدادی) و سهلگیر میداند ( ماندارا ، 2003).
والدین اقتدارگرا کیفیتهای رفتاری حال حاضر کودک را تایید میکنند، اما در عین حال استانداردهایی را برای رفتار آینده فرزندانشان تعیین میکنند ( بامریند ، 1996). والدین اقتدارگرا به رغم داشتن کنترل بر فرزندان خود نسبت به آنان انعطافپذیر هم هستند. آنان با دلیل و منطق شرایطی را که میخواهند فرزندانشان بپذیرد توضیح میدهند. به طور کلی خودمختاری فرزندانشان را میپذیرند و افکار انتقادانه را تشویق میکنند. آنان بیشتر بر اهداف همدلانه تمرکز میکنند. این والدین متوقع و در عین حال پاسخگو هستند ( کوپلن و همکاران، 2002).
والدین دارای سبک فرزند پروری آمرانه به عنوان والدین سختگیر شناخته میشوند، چرا که این والدین بسیار سختگیر هستند و قواعد تحمیلی زیادی دارند ( بامریند،1996). آنان اغلب برابر کسب اطاعت از قدرت استفاده میکنند و به ندرت شرح میدهند که چرا رفتارهای منفی فرزندان را به خود فرزندان و تقصیر اعمال اشتباه را به علتهای درونی نسبت میدهند و از فرزندان انتظار دارند از قوانین آنان بدون هیچگونه پرسش و اعتراض پیروی کنند. این والدین کنترلکننده و غیر پاسخگو هستند ( کوپلن و همکاران، 2002). هنگام بحث و جدال بین والدین و فرزندان بحث و مذاکره را تشویق نمیکنند. آنان اعتقاد دارند که کودکان باید تصمیمات و قوانین را بپذیرند حتی اگر آنان را به درستی نفهمیده باشند. والدینی که به عنوان آمرانه طبقهبندی میشوند از نظر عاملهای تقاضا، سلطهجویی یا مستبد بودن و کنترل خیلی بالا و از نظر عامل پاسخدهی پایین ارزیابی میشوند ( ماندارا، 2004).
والدین سهلگیر سعی میکنند با دلیل و منطق فرزندان را وادار کنند تا وظایف خود را انجام دهند اما آشکارا از قدرت استفاده نمیکنند ( بامریند، 1996). والدین سهلگیر به عنوان والدین پاسخگو اما غیر کنترلگر شناخته میشوند. این والدین به ندرت از فرزندان خود تقاضا دارند و اجازه میدهند فرزندانشان هر کاری خواستند انجام دهند بدون اینکه برای اعمال آنان مراقبت داشته باشند ( لمبورن، نانتز، استیفنبرگ و درونباخ ، 1991). والدین سهلگیر در عامل تقاضا پایین و در عامل پاسخدهی بالا هستند. آنان گرایش به رفتارهای غیرتنبیهی، پذیرا و شیوه رفتاری مثبت به تکانهها، آرزها و اعمال فرزندانشان دارند ( بامریند، 1989؛ به نقل از ماندارا، 2003).
کمال گرایی در بررسی پژوهش های بالینی و شخصیتی نیز سابقه دارد این سابقه دلالت بر آن دارد که کمال گرایی تا چه حد تحت تاثیر سازه های شخصیتی است.
کاستا و مککری (1992) با استفاده از روش تحلیل عوامل بر روی ساختار شخصیت، پنج عامل اصلی را برای شخصیت افراد مشخص کردهاند که عبارتند از: روان رنجورگرایی، برونگرایی، گشودگی، توافقپذیری و وظیفهشناسی. روان رنجورگرایی به تمایل به تجربه دیسفوریک نظیر غمگینی، نومیدی و گناه اشاره میکند؛ برونگرایی به اولویت برای همراهی و تحریک اجتماعی اشاره دارد؛ گشودگی، گویای نیاز به تنوع، تازگی و تغییر است؛ توافقپذیری نشانگر میل به احترام گذاردن به دیگران در هنگام تعارض میانفردی است و وظیفهشناسی نیز به احساسس قوی هدف و سطوح اشتیاق بالا اشاره دارد از این رو استامپف و پارکر (2000) براساس ساختار شخصیت پنج عاملی کاستا و مککری (1992)، نشان دادند که روان رنجورگرایی با نگرانی بیش از حد نسبت به اشتباه و شک درباره اعمال با کمالگرایی منفی همبستگی مثبت وجود دارد.
ویژگی کمالگرایی با تقویت و تضعیف صفات شخصیتی مثبت و منفی در همبستگی در آسیبپذیری افراد به اختلالات روانی نقش دارند. یافته های زیادی ( آلدن ، بلینگ ، والس ، 1994) بیانگر پیامدهای آسیبشناختی مهمی از جمله ناامیدی، افسردگی، اضطراب و خودکشی در افراد کمال گرا میباشد. بررسیهای انجام شده گویای وجود رابطه بین بعد منفی کمالگرایی و آسیبهای روانی است
( هویت و همکاران 2002 ؛ هارت و همکاران؛ 1998؛ کونور ، 2003؛ بلینگو همکاران، 2004؛ هویت و همکاران، 2003؛ بوچارد و همکاران، 1999؛ مایلز و بلانکتین ، 2000؛ بشارت، 1383؛ هرمزی نژاد، شهنی ییلاق و نجاریان، 1379؛ شیرزادی، مهرابیزاده هنرمند و حقیقی، 1381؛ سام خانیان، یزداندوست و اصغرنژاد فرید؛ محمود علیلو، 1385) وردی، مهرابیزاده هنرمند و نجاریان (1380) کمالگرایی را مرتبط با اختلالاتی همچون با افسردگی، اضطراب، وسواس، پرخاشگری و فوبی میدانند ( بهنقل از قانعیان و رحیمی،1391).
پژوهشی که در رابطه با کمالگرایی و شیوه فرزند پروری نشان داد که بیشتر کودکان کمالگرا در خانوادههایی پرورش مییابند که عملکرد کمتر از کامل را با انتقاد آشکار یا ضمنی پاسخ میدهند. در نتیجه فرزندان این خانوادههای متوقع، ممکن است شیوههای انتقادی ارزیابی عملکرد خود را یاد بگیرند. از طرفی یافتههای هویت و همکاران،1995، کاوامورا و همکاران،2002؛ به نقل از فرنودیان،1392) نشاندهنده رابطه مستقیم بین سبکهای فرزندپروری خشن و مستبدانه با جنبههای منفی کمالگرایی است.
در پژوهش بشارت، عزیزی و پورشریفی (1389) انجام دادند، نتایج نشان داد که سبک فرزند پروری آمرانه پدر با کمالگرایی خودمدار، دیگرمدار و جامعه مدار فرزندان رابطه دارد. همچنین سبک اقتداری مادر، کمالگرایی دیگرمدار فرزندان را پیشبینی میکند. نتایج پژوهش میلر، لامبرت و اسپیرس نومیسر (2012) نشان داد که بین سبک فرزندپروری مستبدانه و کمالگرایی جامعهمدار رابطه آماری معنادار وجود دارد.
بنابراین پژوهش حاضر با هدف نیل به بررسی سهم هر یک از سبکهای فرزند پروری و ویژگیهای شخصیتی در پیشبینی کمالگرایی دانشآموز پسر دبیرستانی پرداخته است. با توجه به هدف مذکور، فرضیههای پژوهش به عبارت زیر هستند:
کمالگرایی بر مبنای شیوههای فرزند پروری و خرده مقیاس آن در دانشآموزان پسر دبیرستانی قابل پیشبینی است.
کمالگرایی بر مبنای ویژگیهای شخصیتی و خرده مقیاس آن در دانشآموزان پسر دبیرستانی قابل پیشبینی است.
یافتههای پژوهش
براساس نتایج حاصل از متغیرهای جمعیت شناسی، میانگین سنی دانشآموزان پسر94/0±63/16سال بود و دامنه سنی آنها میان 15 تا 19 سال قرارداشت؛ فراوانی و درصد دانشآموزان براساس مقطع تحصیلی و رشته تحصیلی به ترتیب به شرح زیر است: اول 1/21، دوم 6/17، سوم 7/42 و چهارم دبیرستان 6/18) (ریاضی- فیزیک 8/61، تجربی 6/21 و انسانی 6/16. در ادامه، جدول1، بیانگر میانگین، انحراف استاندارد دادههای بهدست آمده از آزمودنیها در جدول 1 آمده است.
جدول3: نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره برای پیشبینی کمالگرایی از روی مدل فرزند پروری و خرده مقیاسهای آن
متغیرهای پیشبین متغیر ملاک همبستگی مجذور همبستگی ضرایب استاندارد سطح معناداری
آزاد گذاری کمال گرایی 13/0 01/0 29/0- 30/0
استبدادی 02/0- 41/0
اقتدار منطقی 08/0- 63/0
جدول4: نتایج تحلیل رگرسیون چندمتغیره برای پیشبینی کمالگرایی از روی مدل ویژگیهای شخصیتی و خرده مقیاسهای آن
متغیرهای پیشبین متغیر ملاک همبستگی مجذور همبستگی ضریب استاندارد سطح معناداری
روانرنجورگرایی کمال گرایی 48/0 23/0 78/0 000/0
برونگرایی 21/0 32/0
گشودگی 05/0 78/0
توافقپذیری 14/0- 53/0
وظیفهشناسی 17/0 54/0
همانطور که در جدول3 مشاهده میشود، متغیر شیوه فرزند پروری و خرده مقیاسهای آن قادر به پیشبینی کمالگرایی نمیباشد. همچنین در جدول4 مشاهده میشود، متغیر ویژگیهای شخصیتی و خرده مقیاسهای آن ( بهجز روانرنجورگرایی) قادر به پیشبینی کمالگرایی نمیباشد. در این مرحله ضریب تعیین متغیرها برابر 23/0 میباشد، بدین معنا که ویژگیهای شخصیتی 23 درصد از تغییرات متغیر کمالگرایی را پیش بینی میکند.
بنابراین کمالگرایی سازهای رایج در دانشآموزان بوده که میتواند در ارتباط با مولفههای شخصیتی وسبکهای فرزند پروری قرار گیرد، صفات شخصیت وکمالگرایی ویژگیهایی هستند که تحت تاثیر اکتسابات فرد از شرایط محیطی در طی سالهای اولیه زندگی شکل میگیرند ومیتواند در ایجاد ویا توسعه نقایص رفتاری، احساسی و شناختی تاثیرگذار باشند.
منابع
• بشارت، محمدعلی(1383). رابطه کمالگرایی و مشکلات بین شخصی، دو ماهنامه علمی-پژوهشی دانشور رفتار11، 7، 8-1.
• بشارت، محمدعلی (1384). تحلیل اکتشافی رابطه کمالگرایی و شخصیت، مجله علمی- پژوهشی مطالعات تربیتی و روانشناسی، دوره6(1)، 96-81.
• بشارت، محمدعلی؛ عزیزی، کورش و پورشریفی، حمید(1390). رابطه سبکهای فرزند پروری والدین با کمالگرایی فرزندان در نمونهای از خانوادههای ایرانی، فصلنامه خانواده پژوهی، 7(26). 160-145.
• ساداتی، سمیه؛ بهپژوه، احمد؛ افروز، غلامعلی و ملتف، قوام (1387). رابطه ابعاد کمالگرایی با خلاقیتدر دانشآموزان دبیرستانی مدارس استعدادهای درخشان. فصلنامه خانواده و پژوهش، 2(4).
• گروسی فرشی، میرتقی(1380).بررسی رابطه بین کمالگرایی و عزت نفس با سلامت روانشناختی در دانشجویان پزشکی، پایاننامه کارشناسی ارشد روانشماسی عمومی، دانشگاه تربیت معلم تهران.
• فرنودیان، پریسا؛ اسدزاده، حسن و ابراهیمیقوام، صغری (1392). رابطه بین شیوههای فرزند پروری والدین با کمالگرایی و خودتنظیمی و مقایسه آن در دانشآموزان خانوادههای تک فرزند و چند فرزند، فصلنامه علوم رفتاری، 5(16)، 120-99.
• قانعیان، سیده زحل و رحیمی، چنگیز (1391).پیشبینی نوع علایم اختلالات روانی براساس صفات شخصیت و ابعاد کمالگرایی، فصلنامه شخصیت و تفاوتهای فردی، 1(2)، 67-48.
• علوی، امین ا… (1387). روانشناسی مدیریت و سازمان. تهران: مرکز آموزش مدیریت دولتی، چاپ اول.
• مولایی، زهرا (1386). بررسی رابطه کمالگرایی مثبت و منفی و صفات شخصیت، مجله علوم روانشناختی، 6(23). 318-305.
• Baumrind, D. (1966). Effects of authoritative parental control on child behavior. Child Development, 37, 887-907.
• Blatt, S. J. (1995). The destructiveness of perfectionism: implications for thetreatment of depression. American Psychologist, 50, 1003-1020.
• Burns, D. D. (1980). The perfectionist’s script for self-defeat. Psychology Today,14,34-52.
• Coplan, R. J., Hastings, P. D., Lagace-Seguin, D. G., & Moulton, C. E. (2002).
Authoritative and authoritarian mother’s parenting goals, attributions, and emotions
across different childrearing contexts. Parenting: Science and Practice, 2, 1-26.
• Frost, R.O., P.A. Marten, C. Lahart& R. Rosenblatt (1990). The Dimensions of Perfectionism. Cognitive Therapy and Research, 14, 449ـ468.
• Frost, R. O., Marten, P., Lahart, C., &Rosenblate, R. (1990). The dimensions of perfectionism. Cognitive Therapy and Research, 14, 449– 468.
• Filet, G.L. & Hewitt, P.L. (2002). Perfectionism and Maladjustment: An Overview of Theoretical, Definitional and Treatment Issues. In P.L. Hewitt & G.L. Filet (Eds.), Perfectionism: Theory, Research, and Treatment (p.5-31).Washington, DC: American Psychological Association.
• Filet, G.L. & P.L. Hewitt (2005). The Perils of Perfectionism in Sports and Exercise. Current Directions in Psychological Science, Vol. 14, 1, 14ـ18.
• Flett, G.L. & P.L. Hewitt (2006). Positive versus Negative Perfectionism in Psychopathology: A Comment on Slade and Owens’s Dual Process Model. Behavior Modification. 30, 4, 472ـ495
• Gwen, a keny,b,&eva,m.(2005). The role of mothers perfectionism in childrens perfectionism. Journal of personality,33-46
• Kaplan HI, Sadock BJ. (2003). Synopsis of Psychiatry, 9th Ed., Williams and Wilkins.
• Kawamura,k.y.,frost,r.o.,&harmatz,m.g(2002) the relationship of perceived parenting styles to perfectionism. Personality and individual differences,32,317-327
• Miller, A. L, Lambert, A. D. & SpeirsNeumeister, K. L. (2012). Parenting style, perfectionism, and creativity in high-ability and high-achieving young adults. Journal for the Education of the Gifted, 35,344-365.
• McCrae, RR. Costa, PT Jr. (2008). A five-factor theory of personality. In John OP, Robins RW, Pervin LA (Eds.),Handbook of personality: Theory and research (3rd ed).NY: Guilford Press; 159-81.
• Molnar, S. Daniel; Reker. L.Dana; Culp, A. Neil; Sadava, W. stan; Decourvill, H. Nancy. A (2006). A meditated model of perfectionism, affect and physical health.
Research in article, 10, 21 – 39.
• Haase, A.M. & H. Prapavessis (2003). Assessing the Factor Structure and Composition of the Positive and Negative Perfectionism Scale in Sport. Personality and Individual Differences, Vol. 36, 1725 ـ1740.
• Hamachek, D.E. (1978). Psychodynamics of Normal and Neurotic Perfectionism. Psychology, 15, 27ـ33
• Horney, K. (1950). Neurosis and Human Growth. New York: Norton.
• Hollender, M.H. (1978). Perfectionism: A Neglected Personality Trait. Journal of Clinical Psychiatry, 39, 384-392.
• Hewitt, P. L., &Flett, G. L. (1991b). Dimensions of perfectionism in unipolar depression. Journal of Abnormal Psychology, 100, 98–101
• Lambourn, S. D., Mounts, N. S., Steinberg, L., & Dornbusch, S. M. (1991). Patterns of competence and adjustment among adolescents from authoritative, authoritarian,
indulgent and neglectful families. Child Development, 62, 1049-1065
• Mandara, J. (2003). The Typological approach in child and family psychology: A review of theory, methods, and research. Clinical Child and Family Psychology Review, 6, 129-146.
• Olson,-j,(2012)parenting style and its relationship to perfectionism in children, adler school of professionat psychology2012,91 pages.
• Stampf, H. & W.D. Parker (2000). A Hierarchical Structural Analysis of Perfectionism and its Relation to Other Personality Characteristics. Personality and Individual Differences, 28, 837ـ852.
• Stoeber, J. Otto, K. Dalbert, K. (2009). Perfectionism and Big Five: Conscientiousness predicts longitudinal increases in self-oriented perfectionism. Jornalof Personality and Individual Differences.47, 363-368.
• Stoeber, J., Otto, K. (2006). Positive conceptions of perfectionism: Approaches, evidence, challenges. Personality and Psychology Review, 10, 295-319.
• Slaney, R. B., Ashby, J. S., &Trippy, J. (1995). Perfectionism: Its measurement and career relevance. Journal of Career Assessment, 3, 279–297.
• Soenens, B.,ELLIOt , A.j . Goossens, L,vansteenkiste , M ., Luyten p q DUriezB(2005) .The intergeneration transmission of perfec tionism: parents psychological control as an intervening variable. Journal of family psychology 19,358-366
• Ross, Allen. (1992). Personality psychology (theories and processes),translate: Siavashjamalfar. Besat publication institute.
• Terr-Short, L.A., R.G. Owens, P.D. Slade & M.E. Dewey (1995). Positive and negative perfectionism. Personality and Individual Differences, Vol. 18,663-668.
Soenens BELLIOt Aj GOOssens Lvansteenkiste M Luyten p q DUriezB(2005) .The intergeneration transmission of perfec tionism: parents psychological control as an intervening variable. Journal of family psychology 19 358-366
عطاءاله گرمسیری مهوار