طرحواره درمانی
طرحواره درمانی باورهای عمیق ناخودآگاهی هستند که به هیجان ها و رفتارهای ما شکل می دهند و در طول دوران رشد از کودکی در اثر آموختهها و ساختار ژنتیکی فرد ایجاد می شوند.
طرحواره ها باعث می شوند ما نتیجه گیری های خاصی از اتفاقات اطراف خودمان و احساسات درون خودمان داشته باشیم. این نتیجه گیری ها باعث می شود که ما احساسات مثبت و منفی زیادی را در خودمان احساس کنیم و سپس برای برطرف کردن این احساسات دست به رفتارهایی بزنیم که در نهایت برای ما مضر خواهند بود.
طرحواره به عنوان هسته اصلی باورهای انسان، مدت زيادی است که مورد بررسی روان شناسان قرار گرفته است.
روانشناسان این حوزه تاکید دارند؛تجربيات دوران کودکی و زندگی باعث شکل گيری طرحواره در ذهن افراد می شود؛ يعنی همان قالب فکری ما و آن چه به وسيله آن دنيا را می بينيم و مسائل را بررسی می کنيم، رفتار ديگران را معنا می کنيم و به اتفاقاتی که پيرامون ما رخ می دهد، بار معنايی می دهيم.
طرحواره درمانی، رویکرد درمانی جدیدی است که به تلفیق عناصر موجود در درمان شناختی رفتاری(CBT)، روان تحلیل گری، نظریه دلبستگی و درمان مبتنی بر هیجان میپردازد.
روش های طرحواره درمانی
تحقیقات نشان داده که این روش درمانی برای اختلالات خلقی، اختلالات اضطرابی، اختلالات جنسی، اختلال خوردن ، اختلال جسمانی سازی و سوء مصرف مواد، زوجین مشکل دار؛ اثربخش بوده است.این درمان کوتاه مدت بوده(تقریبا 20 جلسه)و هدف آن کاهش نشانه ها، مهارت آموزی و حل مسائل زندگی فعلی بیمار است.
مراجعین در طول طرحواره درمانی با همکاری یک درمانگر به شناخت و اصلاح طرحوارههایشان میپردازند که گاهی اوقات طرحوارههای ناسازگار اولیه نامیده میشوند.
طرحواره های ناسازگار اولیه دارای خصوصیات زیر هستند:
الگوها یا درون مایه های عمیق و فراگیری هستند.
از خاطرات ،هیجان ها و شناختواره ها و احساسات بدنی تشکیل شده اند.
در دوران کودکی یا نوجوانی شکل گرفته اند.
در سیر زندگی تداوم دارند.
درباره خود و رابطه با دیگران هستند.
به شدت ناکارآمدند.
بنابراین طرحواره های ناسازگار اولیه ،الگوهای هیجانی و شناختی خود-آسیب رسانی هستند که در ابتدای رشد و تحول در ذهن شکل گرفته اند و در سیر زندگی تکرار می شوند.
نیازهای هیجانی اساسی
طرحواره ها به دلیل ارضا نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود آمده اند. انسان های پنج نیاز اساسی دارند که عبارتند از:
دلبستگی ایمن به دیگران(شامل نیاز به امنیت ،ثبات،محبت و پذیرش).
خودگردانی،کفایت و هویت.
آزادی در بیان احساسات و نیازها و هیجان های سالم.
خودانگیختگی و تفریح.
محدودیت های واقع بینانه و خویشتن داری
تجارب اولیه زندگی
ریشه تحولی طرحواره درمانی ناسازگار اولیه در تجارب ناگوار دوران کودکی نهفته است. طرحواره هایی که زودتر بوجود می آیند و معمولا قوی ترین هستند،از خانواده های هسته ای نشات می گیرند.چهار دسته از تجارب اولیه زندگی،روند اکتساب طرحواره ها را تسریع می کنند که عبارتند از :
ناکامی ناگوار نیازها : در هنگامیکه مراقب شما بی عاطفه است یا نیازهای هیجانی اصلی شما برآورده نمیشود؛ این تجربه حاصل میشود.
آسیب دیدن یا قربانی شدن: کودک در این موقعیتها در معرض آزار، تروما یا تنشهای مشابه قرار میگیرد.
آزادی بیش از حد یا فقدان محدودیت: زمانی که والدین ، بیش از حد از کودک حمایت و طرفداری میکنند. در نتیجه محدودیتهای چندانی برایش قائل نمیشوند.
همانندسازی انتخابی و درونی سازی: کودک در اینجا برخی از نگرشها یا رفتارهای والدین را جذب میکند. برخی از آنها معرف شخصیت او شده و برخی دیگر را درونسازی میکند. برخی از این همانندسازیها و درونی سازیها به طرحواره تبدیل شده و برخی دیگر به ذهنیتها تبدیل میشوند.
خلق و خوی هیجانی
علاوه بر محیط زندگی اولیه،عوامل دیگری نیز در شکل گیری طرح واره ها نقش بازی می کنند که در این میان، خلق و خوی هیجانی کودک اهمیت بسزایی برخوردار است و برخی کودکان تحریک پذیرند، برخی خجالتی و برخی پرخاشگرند. بررسی نشان داد که عوامل زیستی در شکل گیری و تحول شخصیت از اهمیت فوق العاده ای برخوردارند.
حوزه های طرح واره و طرح واره های ناسازگار اولیه
روانشناسان این حوزه، 18 طرحواره مختلف را شناسایی کردهاند؛ که تمامی آنها در قالب پنج طبقه زیر جای میگیرند:
الف) طرحواره حوزه بریدگی و طرد
رهاشدگی و بی ثباتی
بی اعتمادی و بدرفتاری
محرومیت هیجانی
نقص و شرم
انزوای اجتماعی و بیگانگی
ب)طرحواره های حوزه خودگردانی مختل شده
احساس وابستگی و بی کفایتی
آسیب پذیری به ضرر و بیماری
خود تحول نیافته یا گرفتار
احساس شکست
ج)طرحواره های حوزه خویشتن داری و خود انضباطی ناکافی
احساس استحقاق و بزرگ منشی
خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی
د) طرحواره حوزه دیگر جهت مندی
اطاعت
ایثار
پذیرش جویی و جلب توجه
ه)طرحواره های حوزه گوش به زنگی بیش از حد و بازداری
منفی گرایی و بدبینی
بازداری هیجانی
معیارهای سرسختانه، عیب جویی افراطی
تنبیه
پاسخ های مقابله ای،راهبردهای یا رفتارهای مشخصی هستند که از طریق سه سبک رفتاری(جبران افراطی،اجتناب و تسلیم) بروز پیدا می کنند.پاسخ های مقابله ای عبارتند از تمام پاسخهایی که در خزانه رفتاری فرد در مقابل تهدید وجود دارند، به عبارتی تمام راه های بی همتا که افراد از طریق آنها جبران افراطی، تسلیم و اجتناب را آشکار می سازند.این واکنشها شامل افکار، احساسها یا رفتارها است و در واقع روشی برای اجتناب از هیجانهای دردناک و فراگیر تجربه شده در نتیجه طرحواره خاصی است.
سبکهای مقابلهای در دوران کودکی تا حدی مفید است؛ چون ابزارهایی برای بقا را فراهم میکند. اما این سبکها در دوران بزرگسالی باعث تقویت طرحواره ها میشوند.هیچ قاعده ثابتی برای رسیدن طرحواره ها به سبکهای مقابله خاصی وجود ندارد. احتمالا سبک کلی مقابله فرد مبتنی بر منش کلی یا سبک های مقابلهای آموخته شده از والدین است.
تسلیم/ اجتناب/ جبران افراطی
تسیلم
این سبک شامل پذیرش طرحواره و تسلیم شدن در برابر آن است. این سبک منجر به رفتارهای تقویت کننده و تداوم دهنده الگوی طرحواره میشود. این افراد درد هیجانی طرح واره را مستقیما احساس می کنند ؛ولی طوری عمل میکنند که صحت طرح واره را تایید نمایند.
برای مثال اگر طرحواره ای دارید که در نتیجه غفلت هیجانی در دوران کودکی شکل گرفته و در مقابلش تسلیم هستید، احتمال دارد که در آینده هم درگیر رابطهای توأم با غفلت هیجانی شوید.
اجتناب
این سبک، تلاش برای زندگی بدون تحریک طرحواره را در بر میگیرد. شما از فعالیتها یا موقعیتهایی که باعث تحریک طرحواره شده یا حس آسیب پذیری به شما میدهند، اجتناب میکنید.این افراد می کوشند با ناآگاهی زندگی کنند،انگار که اصلاَ طرح واره وجود ندارد.از فکر کردن راجع به طرحواره اجتناب کنند و افکار و تصاویر طرحواره برانگیزان را بلوکه میکنند و در صورت بروز چنین افکار یا تصاویر دهنی ،سعی می کنند حواس خود را پرت کممد یا آن ها را از ذهن خود بیرون کنند.
اجتناب از طرحواره درمانی، افراد را در معرض سوء مصرف مواد، رفتار مخاطره آمیز یا تکانشی یا سایر رفتارهای منجر به حواسپرتی از طرحواره قرار میدهد.
جبران افراطی
فرد در تضاد کامل با طرحواره به مبارزه با آن میپردازد. شاید این روش، واکنش سالمی در قبال طرحواره به نظر برسد ولی جبران افراطی هم زیاده روی محسوب میشود.جنگیدن علیه یک طرحواره تا زمانی سالم محسوب می شود که رفتار با موقعیت تناسب داشته باشد، به احساسات دیگران خدشه ای وارد نکند و پیامد منطقی داشته باشد. اما جبران افراطی معمولاً در چرخه حمله متقابل گرفتار می آید. رفتارهای چنین افرادی معمولاً اغراق آمیز و بی ثمرند.
این سبک منجر به رفتارها یا اقدامات پرخاشگرانه، مطالبه گری، بی حسی یا واکنش افراطی از برخی جهات میشود. این سبک روی روابط شما با دیگران، اثرگذار است.
ذهنیتهای طرحواره چیست؟
ذهنیت در طرحواره درمانی، دیدگاهی موقت و حاوی حالت هیجانی فعلی شما و نحوه مقابله با آن است.
به عبارت دیگر، ذهنیت شما ترکیبی از طرحواره های فعال و سبکهای مقابلهای است. ذهنیتها به صورت مفید (سازگار) یا مضر (ناسازگار) هستند.
ذهنیتهای طرحواره به درمانگران امکان دسته بندی طرحوارهها را میدهند تا بتوانند آنها را به صورت شرایط ذهنی تفسیر کنند نه اینکه به عنوان صفات فردی لحاظ نمایند.
ذهنیتهای طرحواره را میتوان به چهار طبقه تقسیم کرد:
ذهنیتهای کودکانه که احساسات و رفتارهای کودکانه مشخصه آنها هستند.
ذهنیتهای مقابلهای ناکارآمد برای پیشگیری از تنش هیجانی مفید هستند؛ ولی در نهایت باعث تقویت طرحواره میشوند.
ذهنیتهای والدینی ناکارآمد که درونسازی ندای منتقد، مطالبه گر و خشن والدین را در بر میگیرد.
ذهنیت بزرگسال سالم که بیانگر خود سالم و کارآمد است. این ذهنیت به تنظیم سایر ذهنیتها از طریق تعیین محدودیتها و مواجهه با اثرات سایر ذهنیتها میپردازد.
اهداف طرحواره درمانی کدامند؟
در طرحواره درمانی در کنار درمانگر روی مسائل زیر کار میکنید:
شناسایی و به کارگیری طرحوارههای التیام دهنده
شناسایی و تبیین سبکهای مقابلهای که در مسیر نیازهای هیجانی قرار گرفتهاند
تغییر الگوهای احساسی و رفتاری حاصل از طرحواره ها
یادگیری چگونگی تأمین نیازهای هیجانی اصلی به روشهای سالم و انطباقی
یادگیری نحوه مقابله سالم با ناکامی و تنش در هنگامیکه نیازهای خاصی تأمین نمیشوند.
در نهایت تمامی موارد فوق شما را به ذهنیت بزرگسال سالم و قدرتمند میرساند. ذهنیت بزرگسال که به خوبی رشد کرده قادر به التیام و تنظیم سایر ذهنیتها است و شما را از اثرات منکوب کننده آنها نجات میدهد.
از چه تکنیکهایی در طرحواره درمانی استفاده میشود؟
طرحواره درمانگران میتوانند از چند تکنیک در طول دوره درمان استفاده کنند. این تکنیک ها عبارتند از: تکینک تجربی-تکنیک بین فردی-تکنیک شناختی-تکنیک رفتاری
رابطه درمانگر- بیمار
درمانگر،طرح واره ها،سبک های مقابله ای و ذهنیت های فعالی شده بیمار در رابطه درمانی را می سنجد و برای درمان آنها تدبیری می اندیشد.رابه درمانگر –بیمار در حکم پادزهر نسبی برای بهبود طرحواره های بیمار عمل می کند. بیمار طب فرایند درمان ،درمانگر را به عنوان یک “بزرگسال سالم”که با طرحواره های میجنگد و در پی دستیابی به یک زندگی رضایتبخش هیجانی است،درون سازی می کند.
دکتر ماهرخ بریری
متخصص روانشناسی عمومی
2 دیدگاه. ارسال دیدگاه جدید
سلام شما مشاوره آنلاین هم میدهید ?
یکی از خدمات ما بصورت روزانه ارائه مشاوره بصورت انلاین و تلفنی میباشد در صورتیکه نیاز به مشاوره دارید با شماره های کلینیک تماس بگیرید .